سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند، پاک است و پاکان را دوست دارد ؛پاکیزه است و پاکیزگان را دوست دارد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]

شاه بیت هایی از شاه مردان

مردی چو زنی تپل مپل دید و حجیم
گفتا که دو صد لعن به شیطان رجیم
بسیار بود دامن خانم کوتاه
باید به وسیله ای بلندش بکنیم
********************
حالت




::: پنج شنبه 86/12/23::: ساعت 6:20 عصر

پدر ز راه نصیحت شبی پسر را گفت
که پاک دل تر از این باش و نیک خو تر از این
زنی که یک دو سه هفته است همدمت شده کیست
که نیست رذل تر از این فتنه جو تر از این؟
اگر به فکر زنی، با زنی معاشقه کن
که خوش گهر تر از این است و خوب رو تر از این
جواب داد که با این «ژیان» مستعمل
به تور من نخورد تکه ای نکو تر از این

************************
حالت




::: پنج شنبه 86/12/23::: ساعت 6:16 عصر

در مجلس اگر که دمبدم داد کنم
خواهم که فقط باغ خود آباد کنم
از حفظ حقوق ملتم چون عاجز
از بهر حقوق خویش فریاد کنم
*****************
حالت




::: پنج شنبه 86/12/23::: ساعت 6:14 عصر

مردى متوجه شد که گوش همسرش سنگین شده و شنوائیش کم شده است. به نظرش رسید که همسرش باید سمعک بگذارد ولى نمیدانست این موضوع را چگونه با او در میان بگذارد. بدین خاطر، نزد دکتر خانوادگىشان رفت و مشکل را با او در میان گذاشت. دکتر گفت براى این که بتوانى دقیقتر به من بگویى که میزان ناشنوایى همسرت چقدر است آزمایش سادهاى وجود دارد. این کار را انجام بده و جوابش را به من بگو: «ابتدا در فاصله 4 مترى او بایست و با صداى معمولى مطلبى را به او بگو. اگر نشنید همین کار را در فاصله 3 مترى تکرار کن. بعد در 2 مترى و به همین ترتیب تا بالاخره جواب دهد.» آن شب، همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و خود او در اتاق تلویزیون نشسته بود. مرد به خودش گفت الان فاصله ما حدود 4 متر است. بگذار امتحان کنم. سپس با صداى معمولى از همسرش پرسید: عزیزم شام چى داریم؟ جوابى نشنید. بعد بلند شد و یک متر جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و دوباره پرسید: عزیزم شام چى داریم؟ باز هم پاسخى نیامد. باز هم جلوتر رفت و از وسط هال که تقریباً 2 متر با آشپزخانه و همسرش فاصله داشت گفت: عزیزم شام چى داریم؟ باز هم جوابى نشنید. باز هم جلوتر رفت و به در آشپزخانه رسید. سوالش راتکرار کرد و باز هم جوابى نیامد. این بار جلوتر رفت و درست از پشت سر همسرش گفت: عزیزم شام چى داریم؟ زنش گفت: مگه کرى؟ براى پنجمین بار میگم: خوراک مرغ!

نتیجه اخلاقى:
مشکل ممکن است آنطور که ما همیشه فکر میکنیم در دیگران نباشد و شاید در خود ما باشد



::: دوشنبه 86/12/20::: ساعت 12:45 صبح

دیشب وقتی دعایت می کردم
از خدا برایت طلب خیر وبرکت کردم
تا وقتی در راهی قدم می گذاری
همیشه یار و یاور تو باشد
لطف او همواره با توست
وعده هایش حقیقی اند
و هنگامی که تمام توجه مان را به او جلب می کنیم
می دانی که او کاملا مارا می بیند
پس اگر پیمودن مسیری که در آن هستی
سخت و دشوار به نظر آمد
فقط به یاد بیاور که من
اینجا دعایت می کنم
ودیگر همه چیز دست خداست
هر آنچه می توانی انجام بده
برای کسی که می توانی
با هرآنچه در اختیار داری
و هر کجا که هستی


::: دوشنبه 86/12/20::: ساعت 12:44 صبح

قطاری که به مقصد خدا می رفت لختی در ایستگاه دنیا توقف کردو پیامبر رو به

 جهانیان کرد وگفت:مقصد ما خداست .کیست  که با ما سفر کند؟
 کیست که رنج وعشق را توامان بخواهد؟
کیست که باور کند دنیا ایستگاهی است، تنها برای گذشتن؟
 قرن ها گذشت ،اما از بی شمار آدمیان،جز اندکی بر آن قطار سوار نشدند.از جهان

تا خدا هزار ایستگاه بود.
 در هر ایستگاه که قطار می ایستاد،کسی کم می شد ،قطار می گذشت وسبک می

 شد، زیراسبکبالی قانون راه خداست.
سر انجام قطاری که به مقصد خدا می رفت ،به ایستگاه بهشت رسید.پیامبر گفت

 اینجا بهشت است .مسا فران بهشتی پیاده شوند،امااینجا ایستگاه آخر نیست!
مسافرانی که پیاده شدند، بهشتی شدند.اما اندکی باز هم ماندند،قطار دوباره راه

 افتادو بهشت جا ماند.
آنگاه خدا رو به مسافرانش کرد و گفت :درود بر شما راز من همین بود.آن که مرا می خواهد ، در ایستگاه بهشت پیاده نخواهد شد.
 و آن هنگام که قطار به ایستگاه آخر رسید،دیگر نه قطاری بود و نه مسافری.




::: جمعه 86/12/17::: ساعت 1:35 عصر

مردی به آرایشگاه رفت تا آرایشگر موهایش را کوتاه کند, آرایشگر که مشغول کار شد طبق عادت همیشگی با مشتری شروع به صحبت کرد. درباره موضوعات مختلفی تبادل نظر کردند تا موضوع گفتگو به «خدا» رسید. آرایشگر گفت: « من ابداٌ به خدا اعتقاد ندارم.» مشتری پرسید: «چرا اینگونه فکر می کنی؟

آرایشگر گفت « کافی است پایت را از اینجا بیرون بگذاری و به خیابان بروی تا دریابی که خدا وجود ندارد .به من بگو اگر خدا وجود دارد چرا این همه آدم های مریض در دنیا هست؟ اگر خدا هست وجود این همه کودک آواره, یتیم به چه معنی است؟

اگر خدا هست پس نباید رنج و مشقتی وجود داشته باشد. من نمی توانم تصور کنم خدائی که همه را دوست دارد اجازه دهد این وضعیت ادامه داشته باشد."
مشتری لختی فکر کرد, ولی نخواست جوایش را بدهد مبادا مشاجره ای در بگیرد. بعد از اتمام کار وقتی مشتری آرایشگاه را ترک کرد, درست همان لحظه مردی را با موهای بسیار بلند و ریش های ژولیده و بسیار کثیف دید. مشتری به آریشگاه برگشت و به آرایشگر گفت:" آیا می دانی که در دنیا ابداٌ آرایشگر وجود ندارد؟» آرایشگر گفت «چگونه چنین ادعائی می کنی, در حالی که من اینجا هستم و همین چند دقیقه پیش موهای ترا اصلاح کرده ام؟

«نه» مشتری ادامه داد: «آرایشگر وجود ندارد چون اگر وجود داشت آدمی به آن شکل و شمایل با آن موهای بلند و ژولیده وجود نداشت» و اشاره کرد به همان مرد کثیف و ژولیده که حالا داشت از مقابل آرایشگاه عبور می کرد . آرایشگر گفت: «نه, من وجود دارم, چرا آن مرد به پیش من نمی آید؟»
«
دقیقاٌ همین طور است» مشتری تأیید کرد . « و نکته همین جاست, خدا هم وجود دارد. دلیل وجود این همه مصائب آن است که مردم به سوی خدا روی نمی آورند و دنبالش نمی گردند




::: دوشنبه 86/12/13::: ساعت 1:18 عصر

چنانچه هسته باید نخست در دل خاک بشکافد تا راز دلش در آفتاب عریان شود. شما نیز باید رنج «شکافتن» را تجربه کنید تا به «شکفتن» در رسید.
«جبران خلیل جبران»

آهنگری بود که با وجود رنج های متعدد و بیماری اش عمیقاً به خدا عشق می ورزید. روزی یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت از او پرسید: «تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیبت می کند دوست داشته باشی؟»
آهنگر سر به زیر آورد و گفت:«وقتی که می خواهم وسیله ای آهنی بسازم یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم. سپس آن را روی سندان می گذارم و می کوبم تا به شکل دلخواهم درآید. اگر به صورت دلخواهم درآمد می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود اگر نه آن را کنار می گذارم. همین موضوع باعث شده است که همیشه به درگاه خداوند دعا کنم که خدایا! مرا در کوره های رنج قرار ده اما کنار نگذار!»


::: یکشنبه 86/12/12::: ساعت 6:4 عصر

پیر ما گفت: هنگام که خود را در بارگاهش می‌بینید چه می‌کنید؟
گفتیم: تمام خواسته‌هایمان را مطرح می‌کنیم.
- یعنی آنجا نیز به خود می‌اندیشید؟
- پس چه باید کرد؟
- در طول تاریخ انسان خواسته تا به بارگاه ملکوتی او برسد و فقط مشکلاتش را حل کند.
- مگر کار دیگری می‌شود کرد؟
- بله مراتب مختلفی وجود دارد که در نهایت رهایی است.
- یعنی چه؟
- در یک سطح ما خواسته‌های خود را مطرح می‌کنیم. در سطح دیگر می‌گوییم حکم آنچه تو فرمایی. اما در بالاترین سطح چیزی نمی‌خواهیم و فقط و فقط به خودش فکر می‌کنیم:

جام جهان نماست ضمیر منیر دوست           اظهار احتیاج خود آنجا چه حاجت لست

- در این سطح چه باید گفت؟
- گفتگویی در کار نیست. وقتی در بارگاهش ایستاده‌اید می‌شنوید:
بخوانید مرا و نه غیر از مرا، برای خودم و نه غیر از خودم. آنگاه سراسر وجودتان غرق در نور شده و او که عاشق است، معشوق خود را که ما هستیم در آغوش می‌کشد...
پیر ما دیگر چیزی نگفت. آبشاری از نور بر او باریدن گرفت و همه جا فقط نور بود نور و صدایی به لطافت طبیعت از اعماق وجودش شنیده می‌شد:
 

دانی که چه‌ها چه‌ها چه‌ها می‌خواهم           وصـل تـو من بی ســر و پا می‌خواهم
فـریـاد و فـغان و نـاله‌ام دانی چیســت           یـعنی که تـو را تـو را تـو را می‌خواهم




::: جمعه 86/12/10::: ساعت 2:59 عصر

جواب سلام را با علیک بده ،
جواب تشکر را با تواضع ،
جواب کینه را با گذشت ،
جواب بی مهری را با محبت ،
جواب ترس را با جرأت ،
جواب دروغ را با راستی ،
جواب دشمنی را با دوستی ،
جواب زشتی را به زیبایی ،
جواب توهم را به روشنی ،
جواب خشم را با صبوری ،
جواب سرد را به گرمی ،
جواب نامردی را با مردانگی ،
جواب همدلی را با رازداری،
جواب پشتکار را با تشویق ،
جواب اعتماد را بی ریا ،
جواب بی تفاوتی را با التفات،
جواب یکرنگی را با اطمینان،
جواب مسؤلیت را با وجدان ،
جواب حسادت را با اغماض،
جواب خواهش را بی غرور،
جواب دورنگی رابا خلوص،
جواب  بی ادب را با سکوت ،
جواب نگاه مهربان را با لبخند ،
جواب لبخند را با خنده ،
جواب دل مرده را با امید ،
جواب منتظر رابا نوید ،
جواب گناه را با بخشش،
و جواب عشق چیست جز عشق ؟
همیشه جوابه های ، هوی نیست .
جواب خوبی را با خوبی بده .
جواب بدی را هم با خوبی بده .
هیچ وقت جواب سر بالا نده .
هیچ وقت هیچ چیز و هیچ کس را بی جواب نگذار.
مطمئن باش هر جوابی که بدهی "یه روزی، یه جوری، یه جایی"به تو باز می گردد!!



::: جمعه 86/12/10::: ساعت 3:31 صبح

   1   2   3      >
 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 2


بازدید دیروز: 0


کل بازدید :22869
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>آرشیو شده ها<<
 
>>لینک دوستان<<
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<