سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زکات دانش بذل آن به مستحقّش و واداشتن نفس در عمل به آن است . [امام علی علیه السلام]

شاه بیت هایی از شاه مردان

دستت رو که بالا بگیری دستت رو می گیره، لطیف ترین دست ها رو داره .

 دستشو ببوس تا پیشونیت رو ببوسه . باهاش آروم میشی .

قول می دم . بوسیدن روی ماه خدا معنایی جز در اومدن از تنهایی نداره

 

 

 

تا نباشد میل حق ،                      برگی نیفتد از درخت


گنجشک به خدا گفت: لانه کوچکی داشتم ، آرامگاه خستگیم بود ،

 

 سر پناه بی کسیم بود ، طوفان توان را از من گرفت ، آخه کجای دنیای تو را گرفته بودم ؟


خدا گفت : ماری در راه لانه ات بود و تو خواب بودی ، باد را گفتم لانه ات را واژگون کند

 

 آنگاه تو از کمین مار پر گشودی ، چه بسیار بلاهایی که از تو به واسطه محبتم دور کردم

 

و تو ندانسته به دشمنی من برخاستی.


از میان کسانی که برای دعای باران به تپه ها می روند تنها کسانی که با خود چتر به همراه دارند با ایمان هستند.

 

از خواب برخیز قبل از این که خورشید او را از شرم بسراید ، از خانه بیرون شو قبل از اینکه روزی حلال تو سفر کند

 

از خدا بخواه قبل از اینکه ستاره رحمتش خاموش شود

 


در هر پله ای که باشی خداوند یه پله از تو بالاتر است

نه به خاطر ایمکه خداست بلکه برای گرفتن دست توست
*******************************************
خیلی وقت بود مطلب نداده بودم یعنی اصلا نمی خواستم مطلب بدم ولی وقتی دیدم بدون مطلب جدید هم چند نفری هستند که بازم به من سر می زنند گفتم حیفه که مطلب جدید تو وبلاگ نذارم.




::: شنبه 87/3/4::: ساعت 4:15 صبح

اون (مطلب قبلی) رو نوشتم حالا اینم داشته باشید
***********************************

پسرکی از مادرش پرسید: مادر چرا گریه می کنی؟

مادر فرزندش را در آغوش گرفت و گفت: نمی دانم عزیزم، نمی دانم.

پسرک نزد پدرش رفت و گفت: بابا، چرا مامان همیشه گریه می کند؟ او چه می خواهد؟

پدرش تنها دلیلی که به ذهنش می رسید، این بود: همه زنها گریه می کنند، بی هیچ دلیلی!

پسرک بزرگ شد ولی هنوز از اینکه زنها خیلی راحت به گریه می افتند، متعجب بود.

یک بار در خواب دید که دارد با خدا صحبت می کند، از خدا پرسید: خدایا، چرا زنها این همه گریه می کنند؟

خدا جواب داد: من زن را به شکل ویژه ای آفریده ام،

به شانه های او قدرتی داده ام تا بتواند سنگینی زمین را تحمل کند،

به بدنش قدرتی داده ام تا بتواند درد زایمان را تحمل کند،

به دستهایش قدرتی داده ام که حتی اگر تمام کسانش دست از کار بکشند، او به کار ادامه دهد.

به او احساسی داده ام تا با تمام وجود به فرزندانش عشق بورزد، حتی اگر او را هزاران بار اذیت کنند.

به او قلبی داده ام تا همسرش رادوست بدارد، از خطاهای او بگذرد و همواره در کنار او باشد.

و به او اشکی داده ام تا هر هنگام که خواست، فرو بریزد. این اشک را منحصراً برای او خلق کرده ام تا هرگاه نیاز داشته باشد، بتواند از آن استفاده کند.

زیبایی یک زن در لباسش، موها یا اندامش نیست. زیبایی زن را  باید در چشمانش جست و جو کرد زیرا تنها راه ورود به قلبش آنجاست.




::: جمعه 87/1/16::: ساعت 5:0 صبح

می دونین فرق خانمها با «آهن ربا» چیه؟
آهن ربا حداقل یه روی مثبت داره!

خانمها مثل «رادیو» هستن ...
هر چی می خوان میگن... ولی هر چی بگی نمی شنون!

خانمها مثل «چسب دو قلو» هستن ...
اگه دستشون با گوشی تلفن مخلوط شد ، دیگه باید سیم تلفن رو برید!

خانمها مثل «رعد و برق» هستن ...
اول برق چشماشون می رسه ، بعد رعد صداشون!

خانمها مثل «لیمو شیرین» هستن ...
اول شیرین هستن ولی بعد تلخ میشن!

خانمها مثل «گچ» هستن ...
اگه چند دقیقه مدارا کنین چنان سفت و سخت میشن که دیگه هیچ شکل و حالتی نمی گیرن!

خانمها مثل «کنتور برق» هستن ...
هر چند سال یکبار عدد سنشون صفر میشه!

چرا خانمها نمی تونن «نقشه ها» رو درست بخونن؟
چون فقط ذهن مرد می تونه تجسم و درک کنه که یک کیلومتر با یک سانتی متر نشون داده شده!

خانمها مثل «اینترنت» هستن ...
از هر موضوعی یه فایل اطلاعاتی دارن!

خانمها مثل «فلزیاب» هستن ...
از نزدیک طلا فروشی که رد میشن عکس العمل نشون میدن!

خانمها مثل «موبایل» هستن ...
هر موقع کار مهمی پیش میاد در دسترس نیستن




::: جمعه 87/1/16::: ساعت 4:50 صبح

مردی برای خرید طوطی وارد یک پرنده فروشی شد.فروشنده به سه طوطی مشابه که روی شاخه ای نشسته بودند اشاره کرد وگفت:طوطی سمت چپی 500 دلار می ارزد.مرد پرسید:چرا آن قدر گران است؟فروشنده پاسخ داد:خوب،این طوطی می تواند با رایانه کار کند.مرد در مورد طوطی دوم پرسید وفروشنده توضیح دادکه قیمت این یکی 1000دلار است چون او همه  کار هایی را که آن یکی بلد است می تواند انجام دهد به علاوه این که می تواند در اینترنت سرچ کند.مرد با ترس ولرز در مورد طوطی سوم سوال کرد ومتوجه شد که 2000 دلار می ارزد،شگفت زده پرسید:این یکی چه کاری بلد است؟فروشنده گفت:اگر بخواهم صادقانه  جواب بدهم باید بگویم  که من هیچ وقت ندیدم او کاری بکند،ولی آن دو طوطی دیگر او را رئیس خطاب می کنند!




::: چهارشنبه 87/1/14::: ساعت 4:52 صبح

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 0


بازدید دیروز: 0


کل بازدید :22867
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>آرشیو شده ها<<
 
>>لینک دوستان<<
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<