به نام حق
عیبجویانم حکایت پیش جانان گفته اند
من خود این پیدا همی گویم که پنهان گفته اند
پیش از این گویند که از عشقت پریشان است حال
گر بگفتندی که مجموعم پریشان گفته اند
پرده بر عیبم نپوشیدند و دامن بر گناه
جرم درویشی چه باشد تا به سلطان گفته اند؟
دشمنی کردند با من لیکن از روی قیاس
دوستی باشد که دردم پیش درمان گفته اند
ذکر سودای زلیخا پیش یو سف کرده اند
حالِ سرگردانی آدم به رضوان گفته اند
داغ پنهانم نمی بینند و مِهر سر به مُهر
آنچه بر اجزای ظاهر دیده اند آن گفته اند
پیش
از این گویند سعدی دوست می دارد تو رابیش
از آنت دوست می دارم که ایشان گفته اند